تاريخ : جمعه 8 فروردين 1393
| 12:52 | نويسنده : زهـــــــــــــرا(◕‿-)
متاسـفـ شدم وقتـی مـردی مـُـرد...!!
هنگامی که زنـش را ، در آغوش غریبه روی تـخت دید.
متاسف شدم وقتـی ، زنی شوهرش را دوست نـداشت ، اما بچه دار شد...!!
متاسفـ شدمـ وقتی ،پسری معشوقش را به خاطـر پول ، از دسـت داد...!!
متاسف شدمـ وقتی ، مردی ناموسش را ، به خاطـر مواد، به حراج گذاشت...!!
متاسف شدم شدم شدم .. تا همه چیز برایـمـ دیگـر "عادی" شد..............!
هنگامی که زنـش را ، در آغوش غریبه روی تـخت دید.
متاسف شدم وقتـی ، زنی شوهرش را دوست نـداشت ، اما بچه دار شد...!!
متاسفـ شدمـ وقتی ،پسری معشوقش را به خاطـر پول ، از دسـت داد...!!
متاسف شدمـ وقتی ، مردی ناموسش را ، به خاطـر مواد، به حراج گذاشت...!!
متاسف شدم شدم شدم .. تا همه چیز برایـمـ دیگـر "عادی" شد..............!
نظرات شما عزیزان: